شهدایی زندگی کنیم...
		
		
?شهید محمود کاوه?
?گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش و توی سنگرها جیره پخش می کرد. 
?بچه ها هم با او شوخی می کردند: 
- اخوی دیر اومدی. 
- برادر می خوای بکُشیمون از گُشنگی؟ 
- عزیز جان ! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برای خودشیرینی؟ 
?گونی بزرگ بود و سرِ آن بنده ی خدا پایین. 
کارش که تمام شد. گونی را که زمین گذاشت . 
همه شناختنش. او کسی نبود جز محمود کاوه ، فرمانده ی لشکر…

آخرین نظرات