سوگند

 خانه پندبگیریم... قدر بدانیم... یادشهدا... یاحســــــیݩ(ع) خدا:) گل نرگس تماس  ورود
افزایش ظرفیت روحی58
ارسال شده در 16 مهر 1399 توسط كريمي در بدون موضوع, آرامش واقعی

عوامل شکست

? یکی از نکات بسیار مهم در بحث امتحانات الهی اینه که اگه آدم در امتحانی شکست خورد بهش فکر کنه ولی از ادامه مسیر نا امید نشه.

البته یه مقدار فکر کردن در مورد ریشه های گناه کار خیلی خوبیه.

❇️ اصلا این چیزی که شما به نام “مراقبه” از عرفا میشنوید همینه که آدم بگرده و دلایل گناه کردن های خودش رو پیدا کنه و دیگه تکرارشون نکنه.

به این کار میگن مراقبه.

✅ خوبه که آدم بگرده توی زندگیش و تک تک مراحلی که منجر به شکستش شده رو پیدا کنه. مثلا ممکنه آدم 10 مرحله رو طی کنه و مثل یک دومینو کارش به گناه کشیده بشه.

? باید از همون مرحله اولش نگاه کنه ببینه کدوم قدم ها رو اشتباه برداشته که اینجوری شده. خیلی وقتا با درست کردن پله اول کلا دیگه آدم به گناه نمیرسه.

☢️ مثلا پدری که توی خونه “آرامش” نیاره طبیعتا باید منتظر درگیری های داخل خونه باشه! پس اگه امتحانی پیش اومد و شکست خورد دیگه مقصر خودشه نه خانوادش.

? کافیه اون پدر هر موقع میاد خونه سعی کنه به همه آرامش بده، این باعث میشه که درامتحانات بعدی پیروز بشه…

? 

نظر دهید »
افزایش ظرفیت روحی57
ارسال شده در 16 مهر 1399 توسط كريمي در بدون موضوع, آرامش واقعی

? گفته شد که گاهی ممکنه دستگاه امتحان اجازه بده که یه نفر با روش غلط به یه نتیجه خیلی خوب برسه.

☢️ مثلا ممکنه که شما توی دانشگاه باشید و یه همکلاسی غیر مذهبی و حتی ضد دین داشته باشید که اتفاقا درسش هم خیلی خوبه! اتفاقا خیلی هم قدرت ارتباط با دیگرانش عالیه. ثروت و امکانات رفاهی هم که درجه یک!

? از طرفی ممکنه همزمان یه همکلاسی دیگه داشته باشید که خیلی آدم مذهبی و متدینی هست ولی درساش ضعیف هست و گاهی به خاطر فقر یا چهره نازیباش بهش بی احترامی میشه!

⭕️ آدمی که اتفاقات دنیا رو امتحانی ندونه ممکنه پیش خودش فکر کنه که اگه آدم دین رو کنار بذاره موفق تر زندگی میکنه!

☢️ و اتفاقا خدا در طول زندگی از این موارد به فراوانی پیش میاره “تا آدم هایی که عمیقا دینداری نمیکنند کنار برن و فقط دینداران خالص باقی بمونند…”

از این مدل رفتارهای خدا به فراوانی میتونید در اطرافتون ببینید.

? خداوند اصلا دوست نداره که آدم ها همینجوری الکی سراغ دین بیان… میخواد هر کسی توی دین میاد خالص باشه…

آیا در اطرافتون به این موضوع دقت کردید؟

? 

نظر دهید »
آفتاب در حجاب
ارسال شده در 14 مهر 1399 توسط كريمي در بدون موضوع, رمان

قسمت سی و سه

 

?از او در مى گذرد اگر چه از #همو_ضربه مى خورد اما به کشتنش راضى نمى شود.#جنگى ☄چنین فقط از دست و دل کسى چون #حسین برمى آید.کسى به #موعظه کسانى برخیزد که او را محاصره کرده اند…

و هر کدام براى کشتنش از دیگرى سبقت مى گیرند….کسى دلش براى کسانى بسوزد که با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر و کمان ، کمین کرده اند
تا #ضربات_بیشترى بر او وارد آورند و زودتر کارش را بسازند.واى … مشت بر پیشانى مکوب زینب ! اگر چه این سنگ که از مقابل مى آید، #مقصدش پیشانى حسین است.

?فقط کاش حسین ، پیراهن را به ستردن پیشانى ، بالا نیاورد..
و سینه اش طمع تیر #دشمن را برنیانگیزد.رویت را مخراش !
مویت را پریشان مکن زینب !
#مبادا که لب به #نفرین بگشایى و زمین و زمان را به هم بریزى… و کائنات را کن فیکون کنى!#ظهور ابر سیاه در آسمان صاف ،

آتش? گرفتن گونه هاى خورشید،☀️ برپا شدن طوفانى #عظیم به رنگ سرخ❤️ ، آنسان که چشم از دیدن چشم به عجز بیاید، برانگیخته شدن غبار سیاه و فروباریدن خون ، این تکانهاى بى وقفه زمین ، این لرزش شانه هاى آسمان ،
همه از سر این کلامى است که تو اراده کردى و بر زبان نیاوردى:کاش آسمان به زمین بیاید و کاش کوهها تکه تکه شوند و بر دامن بیابانها فرو بریزند، کاش…

?اگر این ((کاش )) که بر دل تو مى گذرد، بر زبان تو جارى شود،…
#شیرازه_جهان از هم مى گسلد و ستونهاى آسمان فرو مى ریزد.
اگر تو بخواهى ، خدا طومار زمین و آسمان را به هم مى پیچد، اگر تو بگویى ، زمین تمام اهلش را در خویش مى بلعد، اگر تو نفرین کنى ، خورشید جهان را شعله ور مى کند و کوهها را در آتش خویش مى گدازد. اما مکن ، مگو، مخواه زینب!✨

چون #مرغ رگ بریده دور خودت بچرخ ، چون ماهى? به خاك افتاده در تب و تاب بسوز، اما لب به نفرین بازمکن.
اتمام حجت کن ! فریاد بزن ، بگو که :
و یحکم ! اما فیکم مسلم!وا ى بر شما! آیا در میان شما یک مسلمان نیست.اما به آتش ?نفرینت دچارشان مکن.گرز فریادت را بر سر #عمرسعد بکوب که :
_✨ننگ بر تو! پسر پیامبر را مى کشند و تو نگاه مى کنى ؟!

?بگذار او #گریه ?کند و روى از تو برگرداند و کلام تو را نشنیده بگیرد.
بگذار شمر بر سر یاران خود نعره بزند:
مادرانتان به #عزایتان بنشیند! براى کشتن این مرد معطل چه هستید؟!
و همه آنها که #پرهیز مى کردند یا ملاحظه یا وحشت از کشتن حسین ، به او حمله برند… و هر کدام زخمى بر زخمهاى او بیفزایند.

بگذار زرعه بن #شریک شمشیرش را از پشت بر شانه چپ حسینت فرود بیاورد و میان دست و پیکر او فاصله بیندازد…. بگذار آن دیگرى که رویش را پوشانده است… گردن حسین را به ضربه شمشیرش بشکافد.بگذار#سنان_بن_انس با نیزه بلندش حسین را به خاك بیندازد.
بگذار #خولى_بن_یزیداصبحى ، به قصد جدا کردن سر حسین از اسب فرود بیاید اما زانوانش از وحشت سست شود،…
به خاك بیفتد و عتاب و ناسازگارى شمر را تحمل کند….

?بگذار…
نگاه کن ! حسین به کجا مى نگرد؟
#ردنگاه_او… آرى به خیمه ها بر مى گردد، واى … انگار این #قوم_پلید، قصد #خیمه ها راکرده اند.از اعماق جگر فریاد بزن : _حسین هنوز زنده است نامرد مردمان! اما نفرین نکن!حسین ، خود از زمین خیز برمى دارد و تن مجروح را به دست یله مى دهد و با صلابتى زخم خورده فریاد مى کشد:

واى بر شما اى پیروان ال ابى سفیان ! اگر #دین ندارید و از #قیامتخدا نمى ترسید لااقل #مرد باشید.این فریاد، دل #ابن_سعد را #مى_لرزاند..


#ادامه_دارد…..

????

نظر دهید »
آفتاب در حجاب
ارسال شده در 14 مهر 1399 توسط كريمي در بدون موضوع, رمان

قسمت سی دوم


?مى توانى ببینى که اکنون #حسین چه مى کند…. #اسب ?را به سمت #لشکر! دشمن پیش مى راند،
یا شمشیر را دور سرش مى گرداند…
و به سپاه دشمن #حمله مى برد
یا #ضربه_هاى_شمشیر و نیزه را از اطراف خویش دفع مى کند،..
یا سپر به #تیرهاى_رعدآساى دشمن مى ساید،

یا در محاصره نامردانه #سیاهدلان چرخ مى خورد، یا به ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده اى ، از اسب #فرو_مى_افتد…آرى ، لحن این لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است.
تو ناگهان از زمین کنده مى شوى…
و به سمت #صدا پر مى کشى و از فاصله اى نه چندان دور، #ذوالجناح را مى بینى که بر گرد سوار فرو افتاده خویش مى چرخد،… و با هجمه هاى خویش ، #محاصره دشمن را بازتر مى کند.

?چه باید بکنى ؟
حسین به #ماندن در خیمه #فرمان داده است… اما دل ?، تاب و قرار ماندن ندارد… و دل مگر حسین است و
فرمان #دل مگر غیر از فرمان #حسین ؟
اگر پیش بروى فرمان پیشین حسین را نبرده اى و اگر بازپس بنشینى ، تمکین به این دل حسینى نکرده اى.کاش حسین چیزى بگوید.. و به کلام و #حجتى #تکلیف را روشنى ببخشد.این صداى اوست که خطاب به تو فریاد مى زند:

دریاب این #کودك را!
و تو چشم مى گردانى… و #کودکى را مى بینى که بى واهمه از هر چه سپاه و لشکر و #دشمن به سوى حسین مى دود… و پیوسته #عمو را صدا مى زند.
تو جان گرفته از فرمان حسین ،
تمام توانت را در پاهایت مى ریزى و به سوى کودك خیز بر مى دارى….
#عبدالله صداى تو را مى شنود…
و حضور و تعقیب را در مى یابد اما بنا ندارد که گوش جز به دلش و سر جز به حسینش بسپارد….

?وقتى تو از پشت ، #پیراهنش را مى گیرى و او را بغل مى زنى ،گمان مى کنى که به #چنگش آورده اى و از رفتن و گریختن بازش داشته اى . اما هنوز این گمان را در ذهن #مضمضه نکرده اى…
که او چون ماهى چابکى از تور دستهاى تو مى گریزد.. و خود را به امام مى رساند.در میان #حلقه_دشمن ، #جاى_تو نیست… این را #دل_تو و #نگاه_حسین هر دو مى گویند….

پس ناگزیرى که در چند قدمى بایستى و ببینى که #ابجربن_کعب شمشیرش را به قصد حسین فرا مى برد
و ببینى که #عبدالله نیز دستش را به #دفاع از امام بلند مى کند…
و بشنوى این کلام کودکانه عبدالله را که:تو را به عموى من چه کار اى خبیث زاده ناپاك!و ببینى که #شمشیر، سبعانه فرود مى آید و از دست نازك #عبدالله عبور مى کند،…

?آنچنانکه دست و بازو به پوست ، #معلق مى ماند.و بشنوى نواى (وا اماه ) عبدالله را که از اعماق جگر فریاد مى کشد… و #مادر را به #یارى مى طلبد.
و ببینى که چگونه حسین او را در آغوش مى کشد… و با کلام و نگاه و نوازش تسلایش مى دهد:صبور باش عزیز دلم! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودى با پدرت دیدار خواهى کرد و آغوش #پیامبر را به رویت گشاده خواهى یافت و…

و ببینى … نه … دستت را به روى چشمهایت بگذارى تا نبینى که چگونه دو پیکر #عمو و #برادرزاده به هم دوخته مى شود…. حسین تو اما با اینهمه زخم ، هنوز ایستاده مانده است… ناى دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تکیه گاه کرده است تا همچنان برپا بماند.
آنچه اکنون براى تو مانده ، #پیکر غرق به خون عبدالله است و #جاى_پاى خون آلوده حسین.#حسین تلاش مى کند که از #جایگاه توو خیمه ها #فاصله بگیرد…

?و جنگ را به میانه #میدان بکشاند.
اما کدام جنگ ؟جسته و گریخته مى شنوى که او همچنان به دشمن خود پند مى دهد، نصیحت مى کند… و از عواقب کار، برحذرشان مى دارد. و به روشنى مى بینى که ضارب و #مضروب خویش را انتخاب مى کند. از سر تنى چند مى گذرد و به سر و جان عده اى دیگر مى پردازد.اگر در جبین #نسلهاى آینده کسى ، نور #رستگارى مى بیند، از او #درمى_گذرد…

#ادامه_دارد….

????

نظر دهید »
افزایش ظرفیت روحی56
ارسال شده در 13 مهر 1399 توسط كريمي در بدون موضوع, آرامش واقعی

☢️ یا مثلا مردم ما در انتخابات سال 84 با نیت درست پای صندوق های رای اومدن و فرد مناسبی رو برای “ریاست جمهوری” انتخاب کردند.

اما بعدها این فرد دچار انحرافاتی شد و خرابکاری هایی رو کرد که همچنان هم ادامه داره.

❇️ در این جا با اینکه نیت و عمل درست بوده ولی #نتیجه نهاییش خوب نبوده. این اتفاق حتما طبق خواست و برنامه دستگاه امتحان رقم خورده.

⭕️ بنابراین هیچ کسی نباید بگه چون فلانی که مثلا حزب الهی و انقلابی بود و خراب از آب دراومد پس دیگه ما به افراد انقلابی رای نمیدیم!

این نشون دهنده عدم درک دستگاه امتحان هست.

? هم در امتحانات اجتماعی و هم در امتحانات فردی باید به این موضوع دقت کرد که نباید به موفقیت یا شکست ظاهری اهمیت داد.

? بر عکس این هم هست. یعنی گاهی وقت ها یه نفر با نیت بد یه عمل بدی رو انجام میده و اتفاقا نتیجه خوبی هم میگیره و موفق میشه!

اینم بخشی از دستگاه امتحان هست…

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 146

آخرین مطالب

  • تفاوت خودشناسی با روانشناسی
  • تفاوت خودشناسی با روانشناسی
  • حجاب در سرزمین های تمدنی
  • کشف حجابِ گناه!
  • تربیت استفاده از فضای مجازی 
  • خودشناسی
  • خودشناسی
  • خودشناسی
  • خودمان قاتل نشویم
  • احیاء اذان

آخرین نظرات

  • یا کاشف الکروب  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در دلتنگم ...
  • ... در شیطان در کمین مذهبی ها
  • كريمي  
    • سوگند
    در حجاب لاکچری باطعم اینستاگرام
  • كريمي  
    • سوگند
    در شهدا برایمان دعا کنید ... 
  • كريمي  
    • سوگند
    در شهدا برایمان دعا کنید ... 
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در حجاب لاکچری باطعم اینستاگرام
  • دختری از قبیله آفتاب  
    • پرنسس های چادری
    • Lord of peace
    • دختران قبیله آفتاب
    • منجی بشریت
    در شهدا برایمان دعا کنید ... 
  • كريمي  
    • سوگند
    در افزایش ظرفیت روحی 23
  • كريمي  
    • سوگند
    در افزایش ظرفیت روحی 23
  • هورمند  
    • هورمند
    در افزایش ظرفیت روحی 23
  • هورمند  
    • هورمند
    در افزایش ظرفیت روحی 23
  • Alma  
    • alma
    در ⭐️ به چشمانمان باید شک کنیم...
  • كريمي  
    • سوگند
    در ظرافت های امر به معروف و نهی از منکر در خانواده و نزديکان 
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در ظرافت های امر به معروف و نهی از منکر در خانواده و نزديکان 
  • كريمي  
    • سوگند
    در وصیت‌نامه ‌‌آسمانی شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی
  • ميرزايي  
    • یاس
    در وصیت‌نامه ‌‌آسمانی شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی
  • كريمي  
    • سوگند
    در ما به هم ربط داریم
  • هورمند  
    • هورمند
    در ما به هم ربط داریم
  • سادات  
    • الهی ؛ چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم
    در نقاشی خدا
  • سادات  
    • الهی ؛ چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم
    در مولای من ...

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

سوگند

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • شهدا
  • امام زمان (عج)
  • خانواده
  • اخلاقی
  • خدا
  • نماز
  • جوانان
  • زوجین
  • فضای مجازی
  • قرآنی
  • احادیث
  • شهدا
  • اهل بیت
  • تلنگر
  • امام حسین(ع)
  • پاسخگویی به شبهات
  • تلنگرهای قرآنی
  • روایات
  • گردشگری
  • صحیفه سجادیه
  • کربلا
  • آیہ هاے نور
  • نهج البلاغه
  • داستانك
  • زندگی نامه بزرگان
  • برشی از کتاب ها
  • بصیرت افزایی
  • حدیث قدسی
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • آرامش واقعی
  • تبلیغ
  • رهبرم سید علی خامنه ای
  • روابط حرام
  • اعیاد مذهبی
  • شهادت ائمه معصومین (ع)
  • روابط در خانواده
  • رمان
  • کلیپ
  • مناسبت ها
  • خودشناسی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان