طرح مسایلی درقران مربوط به زندگی داخلی پیامبر –ص- به منظور تربیت و آموزش و هدایت انسان ها و درس آموزی و الگو گیری آنها است و این جنبه بر شخصی بودن و خصوصی بودن آن ترجیح دارد .
تُرْجِي مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَيْكَ ذلِكَ أَدْنى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَ لا يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِما آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً (احزاب- 51)
(موعد) هر يك از همسرانت را بخواهى مىتوانى بتاخير اندازى و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى، و هر گاه بعضى از آنها را كه بر كنار ساختهاى بخواهى نزد خود جاى دهى گناهى بر تو نيست، اين حكم الهى براى روشنى چشم آنها و اينكه غمگين نباشند و به آنچه در اختيار همه آنان مىگذارى راضى شوند نزديكتر است و خدا آنچه را در قلوب شما است مىداند و خداوند از همه اعمال و مصالح بندگان با خبر است و در عين حال حليم است و در كيفر آنها عجله نمىكند .
در تفسير آيه 28 و 29 همين سوره و بيان شان نزول آنها این مطلب بیان گفته شده كه جمعى از همسران پيامبر -ص- بنا بر آنچه مفسران نقل كردهاند- به پيامبر ص عرض كردند كه بر نفقه و هزينه زندگى ما بيفزا (زيرا چشمشان به غنائم جنگى افتاده بود، و چنين مىپنداشتند كه بايد از آن، بهره زيادى به آنها برسد) آيات مزبور نازل شد و صريحا به آنها گوشزد كرد كه اگر دنيا و زينت دنيا را مىخواهند براى هميشه از پيامبر ص جدا شوند و اگر خدا و پيامبر و روز جزا را خواهانند با زندگى ساده او بسازند.
از اين گذشته در چگونگى تقسيم اوقات زندگى پيامبر ص در ميان آنها نيز با هم رقابتهايى داشتند كه پيغمبر ص را با آن همه گرفتارى و اشتغالات مهم در مضيقه قرار مىداد، هر چند پيامبر ص كوشش لازم را در زمينه عدالت در ميان آنها رعايت میكرد ولى باز گفتگوهاى آنها ادامه داشت، آيه فوق نازل شد و پيامبر را در تقسيم اوقاتش در ميان آنها كاملا آزاد گذاشت، و ضمنا به آنها اعلام كرد كه اين حكم الهى است تا هيچگونه نگرانى و سوء برداشتى براى آنها حاصل نشود .
يك رهبر بزرگ الهى همچون پيامبر ص آن هم در زمانى كه در كوره حوادث سخت گرفتار است، و توطئههاى خطرناكى از داخل و خارج براى او مىچينند، نمىتواند فكر خود را زياد مشغول زندگى شخصى و خصوصيش كند، بايد در زندگى داخلى خود داراى آرامش نسبى باشد تا بتواند به حل انبوه مشكلاتى كه از هر سو او را احاطه كرده است با فراغت خاطر بپردازد.
آشفتگى زندگى شخصى و دل مشغول بودن او به وضع خانوادگى در اين لحظات بحرانى و طوفانى سخت خطرناك است.
ازدواجهاى متعدد پيامبر ص غالبا جنبه هاى سياسى و اجتماعى و عاطفى داشته، و در حقيقت جزئى از برنامه انجام رسالت الهى او بوده، ولى در عين حال گاه اختلاف ميان همسران و رقابتهاى زنانه متداول آنها، طوفانى در درون خانه پيامبر ص برمىانگيخته، و فكر او را به خود مشغول میداشته است.
اينجا است كه خداوند يكى ديگر از ويژگيها را براى پيامبرش قائل شده، و براى هميشه به اين ماجراها و كشمكشها پايان داد، و پيامبر ص را از اين نظر آسوده خاطر و فارغ البال كرد.
و چنان كه در آيه مورد بحث مىخوانيم فرمود: مىتوانى (موعد) هر يك از اين زنان را بخواهى به تاخير بيندازى و به وقت ديگرى موكول كنى، و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى (تُرْجِي مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشاءُ).
میدانيم يكى از احكام اسلام در مورد همسران متعدد آن است كه شوهر اوقات خود را در ميان آنها به طور عادلانه تقسيم كند، اگر يك شب نزد يكى از آنها است، شب ديگر نزد ديگرى باشد تفاوتى در ميان زنان از اين نظر وجود ندارد، و اين موضوع را در كتب فقه اسلامى به عنوان حق قسم تعبير مىكنند.
يكى از خصايص پيامبر ص اين بود كه به خاطر شرائط خاص زندگى طوفانى و بحرانيش مخصوصا در زمانى كه در مدينه بود و در هر ماه تقريبا يك جنگ بر او تحميل مىشد و در همين زمان همسران متعدد داشت، رعايت حق قسم به حكم آيه فوق از او ساقط بود، و مىتوانست هر گونه اوقات خود را تقسيم كند هر چند او با اين حال حتى الامكان مساوات و عدالت را- چنان كه در تواريخ اسلامى صريحا آمده است- رعايت میکرد.
ولى وجود همين حكم الهى آرامشى به همسران پيامبر ص و محيط زندگى داخلى او میداد.
سپس میافزايد: هر گاه بعضى از آنها را كنار بگذارى بعدا بخواهى او را نزد خود جاى دهى گناهى بر تو نيست (وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَيْكَ).
و به اين ترتيب نه تنها در آغاز، اختيار با تو است، در ادامه كار نيز اين تخيير بر قرار است، و به اصطلاح اين تخيير تخيير استمرارى است نه ابتدايى و با اين حكم گسترده و وسيع هر گونه بهانهاى از برنامه زندگى تو نسبت به همسرانت قطع خواهد شد، و مىتوانى فكر خود را متوجه مسئوليت هاى بزرگ و سنگين رسالت كنى.
و براى اينكه همسران پيامبر نيز بدانند گذشته از افتخارى كه از ناحيه همسرى با او كسب مىكنند با تسليم در برابر اين برنامه خاص در مورد تقسيم اوقات پيامبر ص يك نوع ايثار و فداكارى از خود نشان داده، و به هيچوجه عيب و ايرادى متوجه آنها نيست، چرا كه در برابر حكم خدا تسليم شدهاند اضافه میكند:
اين حكم الهى براى روشنى چشم آنها و اينكه غمگين نشوند و همه آنها راضى به آنچه در اختيارشان مىگذارى گردند نزديكتر است (ذلِكَ أَدْنى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَ لا يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِما آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ).
زيرا اولا اين يك حكم عمومى در باره همه آنها است و تفاوتى در كار نيست، و ثانيا حكمى است از ناحيه خدا كه براى مصالح مهمى تشريع شده، بنا بر اين آنها بايد با رضا و رغبت به آن تن دهند و نه تنها نگران نباشند بلكه خشنود گردند.
ولى در عين حال همانگونه كه در بالا نيز اشاره كرديم پيامبر ص حتى الامكان تساوى را در تقسيم اوقات خود رعايت مىكرد جز در مواردى كه شرائط خاصى عدم مساوات را ايجاب مىكرد، و اين خود مطلب ديگرى بود كه موجب خشنودى آنها مىشد، زيرا مشاهده مىكردند كه پيامبر ص با اينكه مخير است سعى در برقرارى مساوات دارد.
در پايان آيه مطلب را با اين جمله ختم مىكند: خدا آنچه را در قلوب شما است مىداند، و خداوند از همه اعمال و مصالح بندگان با خبر است، و در عين حال حليم است و در كيفر آنها عجله نمىكند (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً).
آرى خدا میداند شما در برابر كدامين حكم قلبا رضا و تسليم داريد، و در برابر كدامين ناخشنود هستيد.
او میداند شما به كداميك از همسرانتان تمايل بيشتر داريد و به كدام كمتر و حكم خدا را در برخورد با اين تمايلات چگونه رعايت مىكنيد.
همچنين او مىداند چه كسانى در گوشه و كنار مىنشينند و به اينگونه احكام الهى در مورد شخص پيامبر ص خردهگيرى مىكنند، و در دل نسبت به آن معترضند و چه كسانى با آغوش باز همه را پذيرا مىشوند.
بنا بر اين تعبير قلوبكم تعبير گستردهاى است كه هم پيامبر ص و همسران او را شامل مىشود و هم همه مؤمنان را كه در ارتباط با اين احكام از در رضا و تسليم وارد مىشوند، يا اعتراض و انكار مىكنند هر چند آن را آشكار نسازند.
نكته: آيا اين حكم در حق همه همسران پيامبر (ص) بود؟
در فقه اسلامى در باب خصايص پيامبر ص اين مساله مورد بحث واقع شده است كه آيا تقسيم اوقات بطور مساوى در ميان همسران متعدد همانگونه كه بر عموم مسلمانان واجب است بر پيامبر- ص- نيز واجب بوده يا اينكه پيامبر حكم استثنايى تخيير را داشته است؟
مشهور و معروف در ميان فقهاى ما و جمعى از فقهاى اهل سنت اين است كه او در اين حكم مستثنا بوده، و دليل آن را آيه فوق مىشمرند كه مىگويد:
تُرْجِي مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشاءُ: هر كدام را بخواهى به تاخير میاندازى و هر يك را بخواهى نزد خود نگاه میدارى.
زيرا قرار گرفتن اين جمله بعد از بحث در باره همه زنان پيامبر ص چنين ايجاب میكند كه ضمير جمع (هن) به تمام آنها باز گردد، و اين مطلبى است كه از طرف فقها و بسيارى از مفسران پذيرفته شده.
ولى بعضى ضمير فوق را مربوط به خصوص زنانى میدانند كه خود را بدون مهر در اختيار او قرار دادند در حالى كه اولا از نظر تاريخى ثابت نيست كه آيا اين حكم، موضوع خارجى پيدا كرد يا نه؟ و بعضى معتقدند كه تنها در يك مورد بود كه زنى به اين صورت به ازدواج پيامبر در آمد، و در هر حال اصل مساله از نظر تاريخى محقق نيست.
ثانيا اين تفسير خلاف ظاهر آيه است و با شان نزولى كه براى آيه ذكر كردهاند سازگار نمیباشد، بنا بر اين بايد قبول كرد كه حكم مزبور يك حكم عام است.تفسير نمونه، ج17، ص: 385 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 12/100112404)
آخرین نظرات