موضوع: "شهدا"
?ما می خواستیم محکوم تاریخ نشویم و نسل بعد ما را #وطن_فروش نداند و جنگ آمد …
میدانی چه میگویم؟؟
آری جنگ آمد.
ما به دنبال جنگ نرفته بودیم? او آمد
?تعدادی از ما تحت امر امام و ولی مان جنگیدیم? #رزمنده شدیم.
عده ای رنگ رزمنده گرفتند.
عده ای نیز رنگ رزمندگی به خود پاشیدند و تعدادی نیز رنگ جبهه را ندیدند و #راوی جنگ شدند.
عده ای #رفتند.
عده ای #ماندند.
عده ای زخم برتن یا داغ بر دل و عده ای نیز داغ بر پیشانی زدند.
↫عده ای #مفقود
↫عده ای مظلوم
↫عده ای مغموم
↫وعده ای نیز مذموم
?تعدادی آمده بودند تا بروند.
قرار را بر #رفتن گذاشته بودند.
عده ای نیز آمده بودند تا بمانند.
چاره ای نبود.
شهیدی گفته بود: “از یک طرف باید بمیریم تا آینده شهید? نشود و از طرفی باید #شهید شویم تا آینده زنده بماند.
?عده ای آمده بودند تا از خود #حساب بکشند.
و عده ای آمده بودند تا حساب های خود را تسویه کنند.
عده ای آمده بودند تا آدم حسابی شوند? عده ای نیز حساب باز کردند.
عده ای نیز آمده بودند تا حسابی آدم شوند.
عده ای آمدند تا بی پیکر شوند …
عده ای نیز #پیکر تراش
عده ای نیز پیکره ی یک “بت”
عده ای ویلچری♿️
تعدادی ویلایی
عده ای حاضر✌️
تعدادی ناظر
قومی نیز #غافل
?واما..
?دیوانگی #جوانی ما با جنگ مصادف شد.
در ما میل به زیستن زنده بود.
حس عاشقی و معشوقی نیز جریان داشت.
اما جنگ آمده بود.
چه باید میکردیم؟
آیا جز جنگیدن چاره ای داشتیم⁉️
ما هم آینده را برای خود ترسیم کرده بودیم.
اما #جنگ نزدیکتر از دور بود.
?جنگ بود.
باید این نزدیک را پاسخ میدادیم و نزدیکمان دور شد و دور و دور و دور به ساعات ۸ سال باید میرفتیم به دنبال این #قافله.
مگر چاره ای جز جنگیدن داشتیم❓
?برای ما هم #جان عزیز بود.
از توپ وتفنگ و ترکش? میترسیدیم.
باید جرأت می یافتیم.
عشق و عاشقی و معشوقه را به امید #دفاع از تمامی عاشقان ومعشوقانی مانند شما رها کردیم …و رفتیم …چه باید میکردیم؟
?ما بدنبال #حاکم شدن نرفتیم?
خواستیم محکوم تاریخ آینده نشویم.
خواستیم فردا از نگاه تیز و شماتت بار شما فرار نکنیم.
ما خونخواری نیاموخته بودیم.
باور کن از رنگ خون میترسیدیم.
اما به #خونخواهی رفتیم.
خونخواهی سرهای به ناحق بریده شده.
مگر چه باید میکردیم؟؟؟
?از جنگ به بعد شکل عاشقی مانیز تغییر کرد.
#عاشقی ما با دلتنگی و دلبستگی به محبوبه های شب♥️محبوبه های شب عملیات.
محبوبه های جا مانده در ارتفاعات میمک، قلاویزان "ماووت” و جاماندگان در زیر خاک ریزهای #مجنون و رفیقان رفته تا دهانه ی خلیج
و نبرد های نابرابر جبهه ها
?باور کنید قطار قطار رفتیم?
واگن واگن برگشتیم
جوان #جوان رفتیم
پیر پیر برگشتیم
راست راست رفتیم
شکسته شکسته? بر گشتیم
گروه گروه رفتیم، دسته دسته برگشتیم
دسته دسته رفتیم، #تنهای_تنها برگشتیم
?اما #ایستادیم
?آری من و تو حق داریم همدیگر را نشناسیم.
از دو نسل #متفاوت
دوستان ما آنسوی دردها ورنج ها به ساحل و ما این سمت چشم دوخته به افق های نامعلوم?
?راستی اگر نمیرفتیم چه میکردیم⁉️
باور کنید ما هم دل داشتیم?
↵با دل رفتیم، بیدل برگشتیم
↵با #یار رفتیم، با بار بر گشتیم
↵با پا? رفتیم، بی پا برگشتیم
↵با عزم رفتیم، با زخم? برگشتیم
↵پر شور رفتیم، #پرسوز برگشتیم
⇜ما پریشانیم …اما #پشیمان نه
⇜شکسته ایم … اما نشسته نه❌
⇜دلخسته ایم …اما دست بسته نه
?ما همان #سربازان پیاده ایم.
سواری نیاموخته ایم.
سوای شما نیز نیستیم✘
ما همان دیروزی هستیم.
تعداد ما میدانید در ۸سال چه تعداد بود؟
۳ونیم درصد از جمعیت #ایران.
اما مردم تنهایمان نگذاشتند.
?آری همه ی ما ۸ سال بودیم، با هم در کنار هم.
#تو هم بودی.
آری همه بودند.
نگاه محبت آمیز آن دوران به ما؛ هدایای مادران و پدران شما به جبهه♥️ گذشتن از شام شب و هدیه به جبهه.
گذشتن از فرزند و اعزام فرزند دیگر.
#تحمل بمباران.
تشییع رفیقان ما.
دیدار وعیادت و دلجویی از جانبازان ما.
?آری مردم بودند…
ایستادند، مقاومت کردند?
تلخی چشیدند اما به رخ ما نکشیدند.
ما هنوز #مدیون لقمه های سفره های شما هستیم که بیدریغ به سنگر های ماهدیه کردید.
?ما هنوز به آنسو و این سو بدهکاریم.
طلبی نداریم❌ اما بدانید… قرار “دیروز” آنچنان بود.
از امروز شرمنده ایم.
ما غارت را آموزش ندیده بودیم.
#غیرت را تجربه کردیم.
از امروز #شرمنده_ایم
دلتنــگ که می شوی بهترین مأوا گلزار#شهدای_گمنام است
#گمنامی شان ⇜غمهایت را محو میکند
گمنامی شان ⇜ #زندگی را برایت حقیر میکند
همان زندگی که برای دنیایت #آخرت را می دزدد
آری آنجاست که کوچکی افکارت به #چشم_دلت دیده میشوند و تو می مانی و اندوهی ازسر آگاهی
می روی تا دنیــا را در این #آرامگاه کوچک دور بریزی و کمی آخرت وام بگیری از #آنهاییکه تمام دنیا را به آخرت فروختند
⇜کاش قدر ارزنی از #عشقشان را بفهمیم!
⇜کاش همه چیز به زیبایی سادگیشان بود
کاش …
#ماندهام_به_التماس_نگاهی
#هیــــچ_ندارم…
#اللهم_الرزقنا_شهادت
?۴فروردین ماه مصادف با،شهادت شهید مدافع حرم «عمار بهمنی» در سوریه است؛ شهیدی که در هنگام شهادت ۳۱ سال داشت و مادرش قصد داشت پس از بازگشت از سوریه، او را داماد کند.?
شهید بهمنی که اواخر اسفند سال ۱۳۹۴ به صورت داوطلبانه برای مبارزه علیه تروریستهای تکفیری عازم سوریه شده بود، حدود یک ماه بعد در روز ۲۴ فروردین سال ۱۳۹۵ در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع) با گلولهای که از سوی تکفیریها به سر وی اصابت کرد، در منطقه حلب سوریه به شهادت رسید.?
این شهید مدافع حرم که دو روز بعد وارد میهن اسلامی ما شد، پس از تشییع باشکوه در شهرک شهید محلاتی تهران، در زادگاه خود یعنی شهرستان فسا استان فارس به خاک سپرده شد.?
«عمار بهمنی» ممکن بود در دوران کودکی بر اثر ابتلا به یک بیماری نادر، جان خود را از دست دهد اما تقدیر برای او اینگونه رقم خورد که در نبرد با ترویستهای تکفیری و در راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) به شهادت برسد.?
?روحشان شاد و یادشان گرامی?
?اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم?
#شهید_عمار_بهمنی
?
آخرین نظرات